#چهره روحانیت در جامعه امروز (۲)
- جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ب.ظ
- ۰ نظر
یک زمانی بود که حرف اول و آخر یک شهر یا یک مملکت را روحانیون می زدند.
مردم روحانیت را قبول داشتند و به ایشان عشق می ورزیدند. حکومت حسرت نفوذی را که علمای دین بین آحاد مردم داشتند را می خورد ولی...
البته حالا هم اندکی هستند که حاضر میشوند مثلا دامادشان یک روحانی باشد ولی خب بسیار اندک ند.
این امانت بزرگ بین علما و روحانیون دست به دست و سینه و به سینه آمد و حالا به ما رسیده.
حالا که دیگر روحانیت ارج و قرب چندانی بین مردم ندارد.
در این مسئله نباید به دنبال مقصر گشت.
دلایلی زیادی وجود دارد که به این مسئله دامن زده است.
ولی به نظرم مقصر اصلی خودمان هستیم.
یک جمله ای از استاد خوبم حجت الاسلام رشیدنسب شنیدم که به نظرم نقل آن خالی از لطف نیست:(در دوران قدیم قبل از اسم روحانیون "حجت الاسلام" می آوردند چون واقعا حجت اسلام بودند ، جامع و کامل بودند. ولی حالا به نظرم باید بگویند"حجت الفقه" چون اکثر طلاب و روحانیون به غیر از فقه و اصول در هیچ زمینه ی دیگری تخصص ندارند.)
مردم باید به روحانیون اعتماد داشته باشند.
و البته روحانیون نیز باید امتیازاتی نسبت به بقیه داشته باشند تا علاقه و اعتماد مردم را جلب کنند ، که متاسفانه الان این چنین نیست.
یعنی کار و تخصص اکثر روحانیون منحصر شده به امور مسجدی مثل نماز جماعت ، پاسخ به سوالات شرعی و...
در جامعه اسلامی روانشناس و روانپزشک نباید معنایی داشته باشد.
مردم باید مسائل روحی-روانی و شخصی-خانوادگی خود را با یک عالم دین در میان بگذارند نه با یک فردی که با خواندن کتاب های غربی دکتر شده.
اصلا در جامعه ای که تماما بر پایه ی اسلام اداره می شود ، این چنین مشکلات یا نیست یا اگر هم هست خیلی کم و به صورت مادرزاد.